آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

آتشین

بدون عنوان

اینجا خوشکل مامان درگیره دستبندشه آخه کوچیکش شده بدش میومد که چسبیده به دستش منم یه چند تایی عکس گرفتم بعدش از دستش بیرون اوردم و براش گذاشتم کنار تا وقتی که بزرگ شد بهش بدم در اولین فرصت میرم برای عزیز دلم یه دستبند دیگه میخرم   دیگه حسابی از دستبندش شاکیه   ...
21 مهر 1392

بدون عنوان

اینجا هم رفته بودم خونه دوستم الهام جون که پرنسسم از بس شیطونی کرد خوابش برد مامان فدای اون خوابیدنت بشه جیگرم قربون اون صورت ماهت بشم خوشکلم   ...
21 مهر 1392

بدون عنوان

خوشکل مامان هر روز با ماشینش سرگرمه خیلی ماشینش رو دوست داره خودش سوار ماشینش میشه و خودش هم به تنهایی پیاده میشه روشن و خاموش کردن ماشینش هم خودش انجام میده.حتی با کنترلش میتونه ماشینش رو ببره جلو و عقب من میذارم کاراش رو خودش انجام بده مثلا از پله ها که میخواد بره پایین میذارم خودش بره البته حواسم بهش هست که خدایی نکرده نخوره زمین و یا همین روشن و خاموش کردن ماشینش میذارم خودش انجام بده و زمانی هم که آب میخواد لیوان آب رو میدم بهش که خودش بخوره و حتی غذا خوردن هم میذارم خودش اول با دستای خودش بخوره هر چند که یه خورده خونه رو کثیف میکنه ولی میذارم که خودش بخوره و بعد هم خودم غذا دهنش میکنم جای کفشش رو میدونه وقتی میاد ب...
21 مهر 1392

بدون عنوان

بابا بزرگ و مامان بزرگ آدرینا جون هفته پیش زحمت کشیدن از جهرم اومدن پیش ما بندر خیلی خوش گذشت کاش همیشه اینجا بودن آدرینا واقعا مامان و بابام رو دوست داره وقتی میان خیلی بهش خوش میگذره و اصلا احساس تنهایی نمیکنه   دختر مامان رو ببینید داره چطور از پله ها پایین میاد ما رو کشت از بس از پله های سرسره رفت بالا و پایین عاشق پارک رفتنه جیگر مامان بازم داره از پله ها میره بالا شیطون بلا   ...
21 مهر 1392

بدون عنوان

اینجا هم رفته بودیم خونه پسر عمه میثم جان   بعدشم تا دید بابا میثم جونش و عمو مهدی دارن ماشین میشورن رفت آب بازی   بعدش که از اب بازی خسته شد اومدم لباسش رو عوض کردم             ...
21 مهر 1392

بدون عنوان

پرنسس مامان امشب یه کلمه دیگه هم یاد گرفت:عروسک خیلی خوشکل و ناز تلفظ میکنه مامان قربونت بشه قشنگمممممممممممممممم  
21 مهر 1392

بدون عنوان

اینجا هم آدرینا رو برده بودم خونه یکی از دوستای خوبم تو شهرک اون روز آدرینا جون و آراد جون حسابی با هم بازی کردن   خاله سارا فدات بشه عزیزم اینم آقا آراد شیطون بلا       ...
20 مهر 1392

بدون عنوان

هفته گذشته هم من و میثم جان و ادرینا جون رفتیم پارک رو به دریا ماشین خوشکل خانم هم بردیم   نوش جونت قشنگم بعدشم بردیمش شهربازی دیگه عسل مامان آخرش داشت خوابش میبرد که اوردیمش پایین   ...
20 مهر 1392

بدون عنوان

دختر گلم چند کلمه دیگه هم بلد شده جوجه,پمپرز,خیار جوجه خیلی قشنگ تلفظ میکنه ج رو بطور میگه فقظ خیار رو میگه ایار ببر هم میگه بب یه سری کارتهای میوه و حیوان براش خریدم خودش میره عکس جوجه رو میاره و میگه مامان جوجه از روی عکس بطور کامل جوجه و خیار رو میشناسه وقتی بهش میگم برو جوجه و خیار بیار خودش میره و از توی کارتها عکس جوجه و خیار رو میاره  مامان فدای دختر باهوشش بشه وقتی هم میگم پاهات کجاست پاهاش رو میکوبه زمین و وقتی هم میگم موهات رو بزن بالا فوری موهاش رو میزنه بالا در کل ادرینا جونم چشم و زبان و بینی و دست و پا و موهاش رو بطور کامل میشناسه     ...
20 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آتشین می باشد